در پاسخ به نوشته "خزر نام مناسبی نیست"
در سایت دایره المعارف بزرگ اسلامی[1] نوشته ای از آقای عنایت الله رضا با عنوان "خزر نام مناسبی نیست" درج شده است. این نوشته کوتاه چکیده کتابی است که نویسنده مزبور در این زمینه به رشته تحریر درآورده است. نویسنده محترم با بیان بعضی افکار خویش این مسیله را پیش کشیده است که "خزر" نام مناسبی برای دریاچه شمالی ایران نمیباشد. در جواب به این نوشته و نویسنده محترم لازم دیدم که برای روشن کردن این مسیله اشاره ای کوتاه به بعضی از نکات تاریک این موضوع داشته باشم.
1. عنوان کوتاه هر نوشته ای باید گویای مسایلی باشد که در متن نوشته به صورت مفصل مطرح شده است. خزر قبل از اینکه نام دریای خزر شود نام قومی میباشد که اسم خود را به این دریا داده است. این نوشته با این عنوان طوری به ذهن خواننده میرسد که گویا این نام برای این قوم مناسب نمیباشد. میبایستی در عنوان نوشته رابطه این کلمه با دریا مشخص شود.
2. این طرز نامگذاری برای هر دریا، خلیج و یا دریاچه ای که اطرافش ملتهای مختلفی زندگی میکنند صادق میباشد. هیدرونیمها در دورانهای مختلف به اسم ملتهای اطراف که در دوران مشخصی نقش مهمی در آن دوران بازی میکند نامیده میشوند. قبل از آمدن پارسها به جنوب ایران خلیج فارس هم به اسامی دیگری نامیده میشد. و حتی در آثار ملل عربی جنوب خلیج فارس هم اسامی دیگری را در مورد این خلیج میبینیم. اما در ادبیات تعدادی از ملل دنیا اسم این خلیج به عنوان خلیج فارس ثبت شده است. با این حساب جمله "خزر نام مناسبی برای دریای شمال ایران نمیباشد" را میتوان با تغییر نام برای خلیج فارس هم به کار برد.
3. نامگذاری دریای هیرکانی و کاسپین دراثر هکاتیوس ملطی و تاریخ هرودوت و جغرافیای استرابون به این جهت میباشد که تعدادی از منابع معلومات این مورخان و جغرافیدانان اشخاصی از سرزمین ماد وهخامنشیان بودند و بعد از هرودوت نیز این عادت در تاریخنویسی یونانی ادامه پیدا کرده است. اگر این اشخاص از سرزمینهای اطراف دریای خزر به غیر از هخامنشیان بودند طبعا این اسم هم اسم متفاوتی میبود.
4. در درجه دوم اهمیت قرار گرفتن نام هیرکان نسبت به کاسپین به نظر نویسنده محترم به احتمال زیاد نه از کوچنده بودن اقوام شرقی بلکه نزدیکتر بودن کاسپی ها به اروپا و اهمیت کمتر هیرکانیان نسبت کاسپی ها میباشد. چون که خزرها هم از شرق آسیا کوچ کرده و به شمال دریای خزر آمده بودند. اگر فرضیه همانندی کاسها و کاسپیها[2] قبول شود کاسپیها در تاریخ نقش بسیار مهمتری در تاریخ مدنیت و هنر دنیا بازی کرده اند. حاکمیت بر مرکز تمدن آن زمان بابل به مدت 570 سال، برنزهای لرستان که در دنیا شهرت بیمانندی دارند و الهام ملل استپ از این برنزها در خلق سبک و استیل مشهور نقوش حیوانات وحشی و بعضا اسطوره ای در حال جنگ از موفقیت های این قوم متمدن میباشد. در حالیکه از سطح تمدن قوم هیرکانی هیچ اثری در دست نیست. لازم به ذکر میباشد که تحقیقات مدرن عالمان اروپایی درباره قوم کاس ویا کاسپی تعلق این قوم به اقوام غیر هند-اروپایی را ثابت کرده است.
5. با اینکه نویسنده محترم ادعا کرده است که قوم خزر راهی به ساحل این دریا نداشته و در ساحل وسطی رود ولگا ساکن بوده اند جنگهای این قوم با ساسانیان مخصوصا در زمان انوشیروان و دیوارسازی این حاکم ساسانی در منطقه باب الابواب برای جلوگیری از هجوم ترکان خزر به سرزمین ساسانیان، معلوم کتابهای تاریخ و اهل علم میباشد. منطقه باب و ابواب به نقل از مورخان اسلامی یکی از مناطق ساحلی دریای خزر بودند. در نقشه داده شده در کتاب المسالک والممالک استخری کلمه های بلاد الخزر درست در ساحل دریای خزر نوشته شده است. علاوه بر این دیگر ملل ساکن در سواحل این دریاچه تحت حاکمیت دولت خزر بودند و به همین خاطر حاکمیت این قوم تا سواحل این دریاچه امتداد داشت.
6. اهمیت و نقشی که خزران بین صده های پنجم و دهم میلادی در منطقه اطراف خزر بازی کرده اند و تاثیری که در منطقه داشته اند قابل قیاس با هیچکدام از ملل دیگر منطقه نمیباشد. با این حساب نامگذاری این دریاچه به اسم این قوم کاملا طبیعی به نظر میرسد. علاوه بر اهمیت سیاسی خزران در آن دوران این قوم در تجارت منطقه نیز نقش مهمی را بازی میکرده اند.
7. برخلاف ادعای نویسنده مبنی بر عدم ذکر دریای شمال ایران به اسم دریای خزر در صده های اوایل اسلام و ذکر این دریا به این اسم در صده چهارم هجری در کتاب حدودالعالم، جغرافیدان ارمنی موسی خورنی در کتاب خود جغرافیا که در قرن پنجم میلادی نوشته شده است اسم این دریا را هیرکانیا و خزر قید کرده است. این تاریخ از تاریخ ادعایی نویسنده در حدود 450 سال قدیمی تر میباشد. علاوه بر این مسعودی در کتابهای التنبیه و الاشراف، مروج الذهب و استخری در المسالک والممالک که در نیمه اول قرن چهارم هجری نوشته شده اند اسم این دریاچه را به عنوان دریای خزر ثبت کرده اند. مسعودی در فصل "ذکر دریای باب و ابواب و خزر وگرگان و مطالبی درباره ترتیب دریاها" از کتاب مروج الذهب، اسامی متعدد این دریا را که در زمان خود وی به این اسامی مشهور بوده آورده است و در بین این اسامی نام دریای خزر نیز به چشم میخورد. بعد از این پارگراف نیز در کل کتاب فقط اسم دریای خزر را به کار میبرد و این نشان از اشتهار این دریاچه به این نام بیشتر از اسامی دیگر میباشد. درکتاب صوره الارض ابن حوقل که در قرن چهارم نوشته شده است باز هم اسم این دریا را به شکل "بحر الخزر" ثبت شده است. در کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم مقدسی اسم این دریاچه به شکل بحر الخزر به دفعات ذکر شده است.
8. نویسنده محترم در متن نوشته خویش اظهار داشته است که از زبان خزران حتی یک کلمه هم باقی نمانده است. در حالیکه با مراجعه به یکی از کتابهای دانشمندان خزر شناس واقعی مثل Peter B. Golden ویا M. I. Artamanov خواهد دید که دراونوماستیکای خزر یعنی اسامی خاص خزر که به عنوان بقایایی از زبان خزریها قبول میشود تعداد زیادی از این اسامی به چشم میخورد. علاوه بر این دو سه کلمه ای از زبان ترکی خزری نیز در بعضی از متون و مکتوبها باقیمانده است که با توجه به قواعد زبان ترکی به راحتی به عنوان کلماتی از زبان ترکی خزر قابل تثبیت میباشد. مثلا در زیر نامه حاکم کیو (پایتخت اوکراین فعلی) که از قرن دهم هجری مانده است کلمه "هوقوروم" به معنای "میخوانم" متعلق به ترکان خزر تثبیت شده است. وجود حرف "ه" در اول کلمات و حذف آنها در تعدادی از لهجه های زبان ترکی مثل خلجی نیز تثبیت شده است.
9. نویسنده با بیان چند کلمه خاص که میشود به عنوان تاثیر قوم کاس بر زبان فارسی ویا لهجه های آن هم در نظر گرفت اظهار میدارد که منا سبترین نام برای این دریا دریای کاسپین میباشد. حال آنکه چنین تاثیری را از زبان ترکی بر زبان فارسی و لهجه های آن هم میشود ابراز و ثابت کرد. همانطور که در بالا هم ذکر شد عدم تعلق قوم کاس به ملل هند-اروپایی مسیله ای اثبات شده در کل دنیا میباشد.
10. نویسنده محترم علل هجوم خزرها به قفقاز را به امپراتوری بیزانس نسبت میدهد. تفکرات نادرست این نویسنده محترم در مورد ترکان که در کتاب "ترکان و ایران در روزگار ساسانیان" هم درج شده است و عدم آگاهی عمیق و وسیع وی در موضوع تاریخ ترکان به بروز اشتباهاتی در این مورد منجر شده است. آقای عنایت الله رضا با عدم اشاره ویا عدم آگاهی از عواملی همچون رقابت ترکان و ایران در دوران ساسانیان بر تجارت جاده ابریشم، مسدود شدن تجارت ابریشم توسط دولت ساسانی برای ضربه زدن به امپراتوری بیزانس رقیب دولت ایران و متضرر شدن دولت بیزانس از این مسیله، بازیچه شدن انوشیروان ساسانی در دست وزیر دولت که از هونهای سفید بود و به خاطر انتقام گرفتن از امپراتوری گوک ترک که در فروپاشی دولت هونهای سفید نقش اساسی را داشت مبنی بر عدم اجازه ورود و خروج ابریشم از ایران و جلوگیری از سود بردن ترکان از تجارت ابریشم که عواملی اساسی در هجوم ترکان خزر به قفقاز به حساب میایند هجوم خزران به قفقاز را فقط به عامل فوق نسبت داده است.
Hiç yorum yok:
Yorum Gönder